ابعاد نیازمندی ما به عاشورا
در لحظه لحظههای قیام عاشورا، آموزههایی است برای همه نسلها و عصرها در بیکران روزگاران. این قلم ـ با اندوه از آن چه بر امام حسین(ع) از سست عناصر کوفه گذشت ـ بر این باور اصرار میورزد که مصیبت دردها و رنجهای حسین بن علی(ع) در روز عاشورا را نادیده انگاری پیامها و بُنمایه قیام عاشورا دو چندان میکند!
نتیجة عاشورا و تمسک به آن، ایجاد هویتی عاشورایی برای آدمیان است؛ هویتی که آدمی را به کوششی مقدس در جهت رهگیری آرمانهای بلندش فرا میخواند. به همین دلیل عاشورا نه تنها برای متمسکین، "هویت عاشورایی" میسازد، بلکه رفتارها، کنشها و هنجارهای نویی را پدید میآورد. در نتیجه این "هویتسازی" و "هنجار آفرینی" است که نهضتهای بزرگی برای مبارزه با جهل و نادانی پدید میآید. حاصل این نهضتهای بیداری، حرکتهای سیاسی ـ اجتماعی عظیمی علیه استبداد، استعمار و همه قیود آزادگی آدمی است. در این سیر و سلوک همگانی ـ که نمونههای آن بعد از عاشورا در تاریخ بشریت فراوان دیده میشود ـ هر جامعهای به میزان بهرهای که از سرچشمه فیاض عاشورا برده است، به منزلگاهی رسیده و از ظلمتها به انواری دست یازیده است.
تلقی حداقلی از عاشورا
بررسی واقعه کربلا بعضاً به اجمال، اهمال و مهجوریت کشیده شده و باعث گشته که یکی از عمیقترین و اساسیترین عرصههای عملی و علمی اسلام، در گرداب حوادث روزگار مورد غفلت و کوتاهی قرار گیرد. براساس همین نگرش، گروهی میکوشند فواید عاشورا را قابل توجه قلمداد کنند و مثلاً اقامه عزا برای شهادت امام حسین(ع) را موجب "آرامش روحی" بنامند؛ ازجمله بااشاره به آثار و برکات گریه کردن، بهانه اشک ریختن برای اهلبیت(ع) و شهدای کربلا را فرصتی مناسب برای پاکی نفس آدمی و زدودن آلایشهای جان از عقدههای انباشته زندگی میدانند و مثلاً برای بیمارشان تجویز میکنند که برای دستیابی به این فایده، هفتهای سه مرتبه به مجلس عزای امام حسین(ع) بروند و اشک بریزند! البته اقامه عزا برای اهلبیت(ع) و اشک ریختن برای امام حسین(ع)، واجد این فواید نیز هست؛ اما بسنده کردن به این فواید در برابر فواید اساسی دیگری که عاشورا برای بشریت دارد، به مثابه اکتفا کردن به عَرَض و رها کردن ذات آن است. به بیان دیگر، چون که صد آید نود هم پیش ما است و عاشورا میتواند چنین برکاتی هم داشته باشد. اما بسنده کردن به این مقولات، به واقع پایین آوردن اهمیت عاشورا به مقولهای اساطیری، احساسی و حتی عاطفی و خرافی است.
تکه پاره کردن ماهیت و برکات عاشورا و قناعت کردن به سطوح نازل آن، همانند آن است که در جزیرهای گرفتار باشیم و درحالی که کشتی خوبی هم برای گذر از این گرفتاری داریم، برای نجات از سرمای جزیره به تکه پاره کردن قطعات کشتی مبادرت کنیم و با سوزاندن چوب و الوار آن بگوییم فایده یک کِشتی آن است که ما را از سرما و برودت حفظ و صیانت کند!1
اکنون باز هم میبینیم عاشورا به مسلخ سپرده شده و مُثله میشود. به تعبیر شهید مرتضی مطهری رحمه الله علیه ، باز هم امام حسین(ع) به شهادت میرسد: "امام حسین(ع) سه مرحله شهادت دارد: شهادت تن به دست یزیدیان، شهادت شهرت و نام نیک به دست بعدیها و بالاخص متوکل عباسی و شهادت هدف".2
شهید مطهری رحمه الله علیه یادآوری میکند که شهادت سوم، بزرگترین مرحله شهادت امام حسین(ع) است. هیچ کس منکر این نیست که بسیاری از اهداف و آمال واقعه عاشورا در سیلاب حوادث و ناملایمات و توطئهها، دچار بحران و آسیب گشته و حتی برخی از آنها به کلی از دسترسی خارج گردیده است؛ اما بنای کلی نظام معرفتی مبتنی بر این حادثه، چیزی نبوده و نیست که بتواند مورد توجیه و عذرخواهی قرار گیرد.
آرمان فراموش شده
شاید اگر واقعه عاشورا در تاریخ رخ نداده بوده، ترسیم وظایف منتظران دشوار مینمود. واقعه عاشورا بر ویژگیهای شیعه واقعی چند ویژگی تازه افزود که ارزش ویژگیهای قبل را به توان 100 رسانید.
قبل از هر چیز باید گفت که رابطة امامت و امت، رابطه حق و تکلیف است؛ یعنی اگر مردم حقی بر حاکم دارند، تکلیفی نیز در برابر او بر عهده آنان است. چنان که درباره حاکم نیز چنین است که اگر در برابر مردم تکلیفی دارد، حقوقی نیز بر مردم خواهد داشت. پیام پاره تن پیامبر(ص) از ابتدای نهضتش روشن بوده است: تن ندادن به طاعت طاغوت و بیعت با یزید تا پای جان! اساساً عاشورا اعلام برائت جستن حسین(ع) از عافیتطلبی و دنیاطلبی است. سخنان او از آغاز تا فرجام بوی شهادت میدهد؛ اما هیچ کس را به جبر و تحمیل و حتی حیا، به یاری و همراهی خود وا نداشت و حتی بزرگوارانه با عذرشان همراهی کرد.
نگریستن در نهضت عاشورا نشان میدهد که امام حسین(ع) با زبانی فراتر از فقه و حقوق ـ یعنی زبان عشق ـ با یارانش به گفت و گو میپرداخت. آری؛ رابطهای که میان امام حسین(ع) و یارانش برقرار بود، رابطهای از نوع عاشق و معشوق بوده است. به این معنا که یاران امام با تمام وجود به امام عشق میورزیدند و امام نیز متقابلاً چنین عشقی را به آنان ابراز میکرد.
منتظران مهدی(عج) نیز باید چنین باشند. عشق به امام زمان(عج) در زمان غیبت، صورت متفاوتی پیدا نمیکند و همان است که پیروان و عاشقان حسین(ع) در روز عاشورا داشتند. عاشقان امام زمان(عج) نیز باید همان کنند که یاران حسین(ع) کردند و مهیای خدمت باشند؛ آماده ایثار و گذشت باشند؛ منتظر شنیدن فرمان امام باشند و در تمام دوران انتظار آن چنان عمل کنند که با عشق سازگار باشد. به راستی چه کسانی به حسین بن علی(ع) لبیک گفتند و دعوت او را اجابت کردند؟ خصوصیات ایشان چه بود؟ در ایشان چه ویژگیای ایجاد شده بود که دعوت حسین(ع) را شنیدند؟ آنها که به حسین(ع) جواب رد دادند چه نداشتند که این توفیق را از دست دادند؟
مهدی(عج) فرزند حسین(ع) است و یقیناً او که راهبر زمانش است، رهروانی میطلبد که در مسیر بندگیِ حق، گام بردارند و راه و راهبر را بشناسند و دعوت او را لبیک گویند. پس اگر منتظر، خود را ملتزم به اجابت دعوت پیامبر اکرم(ص) نماید و مردانه به دنبال انجام حدود الهی و شرعی خویش باشد، دعوت حضرت مهدی(عج) را در این زمینه پاسخ گفته است. واقعة کربلا با همه اندوه و افسوسهایی که بر چهره تاریخ اسلام نشانده، مهمترین دانشگاه مصلحان سیاسی، اجتماعی در طول تاریخ است.
عبرت از اهل کوفه
دنیاطلبی، فزونطلبی، عافیتطلبی، پیمانشکنی و عدم اطاعت از امام، از جمله ویژگیهای اهل کوفه در زمان امام حسین(ع) بود. اما فرار از زیر بار تعهد دینی و گریز از انجام تکلیف الهی از سر راحتطلبی و عافیتخواهی، پدیدهای نیست که مخصوص یک عصر و زمانه باشد. امام حسین(ع) در روز عاشورا بیش از آن که تشنه آب باشد، تشنه لبیک بود. مسئولیت شناسی، وظیفه مداری، سبقت جویی در خدمتگزاری به دین و التزام به معنویت در روزگار غیبت حجت خدا، ما را از زمره اهل کوفه دور میسازد.
چگونه میتوان پذیرای این واقعیت بود که بر تنهایی و غربت امام حسین(ع) اشک ریخته شود و کوفیان در تقابل با حجت زمان مذمّت شوند؟ اما به امامی که بیش از هزار سال در غربت تنهایی به انتظار لبیک است، نیم نگاهی هم نشود! نمیتوان هم به نماز علی(ع) رفت و هم بر سر سفرة معاویه حاضر شد؛ نمیتوان.
سخن آخر
مثل همیشه امام زمان(عج) را فراموش کردهایم و یادمان رفته که او به فکر همه شیعیان است. دریغ که کور بودیم و ندیدیم؛ حواسمان نبود و نخواندیم. اما اکنون بیش از همه بایستی به حجّت خدا بیندیشیم و از او صمیمانه عذر بخواهیم. برای همه فراموشکاریها، سهلانگاریها و جفاها. شاید که به مهربانی پدرانهاش ببخشدمان. چقدر فاصله داریم با او؛ قرنها سال و شاید بیشتر، نگاه کنید به همه روزهای پشت سر، شاید شما هم مثل من به این نتیجه برسید که مهدی فاطمه(عج) فراموش شده واقعی مجالس عزاداری امام حسین(ع) است. اگر امسال در مجالس عزای امام حسین(ع) شرکت کردیم کمی هم بر تنهایی و غربت صاحب عزا بگرییم.
1 . محمد مهدی شیرمحمدی، "فلسفه عاشورا از واقعه تا اسطوره"، کتاب نقد، ش41، زمستان 1385، ص53.
2 . حماسه حسینی، استاد مطهری، جلد سوم، ص251.
نظرات شما عزیزان: